زوبین
مکث شروین امیدوار بر زندگی و سیاست
Saturday, June 03, 2006
مبارزه با فقر فراموش شد
درست یک سال پس از بازار داغ رفع فقر و عدالت گستری محمود احمدی نژاد که"دولت را نوکر ملت" می خواند،نه تنها فقر هنوز مهمان خانه میلیون ها ایرانی است،که از "عدالت معجزه هزاره سوم" همیسن بس که از هنگام آغاز به کار "دولت اسلامی" او قریب به ده هزار نفر به خاطر اعتراض به بی عدالتی،تبعیض و فقر بازداشت شده اند.خط فقر که تا پایان پاییز سال گذشته، 245 هزار تومان اعلام شده بود،بر اساس اعلام سازمان مدیریت و برنامه ریزی در پایان فروردین ماه هشتاد و پنج به 275 هزار تموان رسیده است.در این میان رییس دولت حتا شعارهای انتخاباتیش را یک به یک پس می گیرد.در تازه ترین مورد او جلوی چشم ده ها خبرنگار اعلام کرد که هرگز از "آوردن نفت بر سر سفره شهروندان" سخن نگفته است.جوانان،دانشجویان،کارگران نه تنها چیزی از رنگ وعده های رییس دولت را ندیده اند بلکه دچار محدودیت های تازه شده اند.اقتصاد دستوری برای حفظ ظاهر که در طول ماه های گذشته در دستور کار دولت قرار گرفت تنها در دو ماه گذشته اخراج بیش از سی هزار کارگر را در پی داشته است.
یک سال پیش در چنین روزهایی،محمود احمدی نژاد،که در کسوت شهردار تهران وارد انتخابات ریاست جمهوری شده بود،با شعار"ما می توانیم" راهی این سوی و آن سوی ایران می شد تا با استفاده از فقر فراگیر،و انگشت نهادن بر مشکلات معیشتی مردم،به قول خودش با دل مردم ارتباط برقرار کند.او در سخنرانی هایش برای مردمانی که در بیست و هفت سال گذشته روزبه روزفقیرتر شده اند،و تبیعض و بی عدالتی آزرده شان کرده است،از تشکیل دولت "تحول گرای عدالت طلب" سخن می گفت.یک سال پس از آن وعده ها و هیاهو اما رییس دولت نه تنها بسیاری از شعارهای انتخاباتیش را از یاد برده،بلکه به نظر می رسد اولویت های تازه ای هم چون"مدیریت بهتر جهان"،"حق مسلم"،"نصیحت به سران کشورهای دیگر" و ده ها موضوع بیرون از شعارهایش بر رفع فقر اولویت یافته است.
گسترش خط فقر
خط فقر مطلق که در سال گذشته،245 هزار تومان اعلام شده بود،با گذشت یک ماه از سال 85،و بر اساس اعلام سازمان مدیریت و برنامه ریزی،به 275 هزار تومان رسیده است.با این حساب تمام خانواده هایی که در آمد ماهیانه شان کمتر از 275 هزار تومان است،در زیر خط فقر قرار گرفته اند. این درحالی است که چند ماه پیش،رييس انجمن مددكاران ايران،بر اساس خط فقر اعلام شده در سال 84، اعلام کرده بود که صد درصد كارمندان دولت زيرخط فقر زندگي مي‌‏كنند.احمدی نژاد یک سال پیش در یاسوج،که از جمله شهرهای محروم ایران است،به مردم گفته بود که "تبعیض و بی عدالتی قابل تحمل نیست"،او ارائه آمارهایی از سوی مقامات دولت وقت را که حکایت از رشد اقتصادی کشور داشت،مورد اعتراض قرار داده،و گفته بود:"چگونه ممکن است به رشد اقتصادی 5/8 درصدی دست یافته باشیم در حالیکه مردم آثار آن را بر سر سفره های خود مشاهده و لمس نمی کنند".اما در هفته های اخیر برخی از اعضای کابینه او آمارهای مشابهی را برای اثبات عمل کردن به وعده های دولت در اختیار رسانه ها قرار می دهند.تازه ترین نمونه چنین اقدامی سخنان روز گذشته وزیر کشور است.مصطفی پور محمدی دیروز در اعلام کرد که "آمارها، نشان‌دهنده رشد شاخص‌هاي مثبت كشور است".او در سخنانی که خبرگزاری فارس منتشر کرد گفته که "براساس آمار بانك جهاني كشورمان از رتبه 35 به رتبه 31 ارتقاء پيدا كرده است".پور محمدی که در هفته های اخیر مسئولیت سرکوب اعتراضات گسترده مردم در مناطق شرقی،و غرب کشور را برعهده داشته در ادامه اظهاراتش حتی بدون ذکر عدد و رقم،گفت که:" نرخ تورم، نرخ رشد اقتصادي، صادرات غيرنفتي، افزايش درآمدهاي ارزي و كاهش سود بانكي همه از رشد شاخص‌هاي مثبت در كشور حكايت مي‌كند".این در حالی است که موجی از گرانی ابتدا ارزاق عمومی،و پس از آن لوازم خانگی،و در چند هفته اخیر کالاهای استراتژیکی چون فولاد،آهن،مس،سیمان را نیز در بر گرفته است.روزنامه همشهری در هفته پایانی اردیبهشت ماه خبر از "افزایش 20 در صدی برخی از اقلام غذایی" در دو ماه گذشته داد.علاوه بر این رییس کل بانک مرکزی نیز در پایان دوماه امول سال نرخ تورم در کشور را 11.2 درصد و رشد اقتصادی را که به گفته یک سال پیش احمدی نژاد 8.5 در صد بود،5.5 درصد اعلام کرد.با یک حساب سر انگشتی هم می توان فهمید که از هنگام آغاز به کار "دولت تحولگرای عدالت طلب احمدی نژاد" فقرا،فقیرتر شده اند،و قدرت خرید مردم کاهش یافته استاز شعار رفع فقر احمدی نژاد اکنون تنها یک تابلو مانده که او هم چنان آن را بر سر در سفر دولتش نصب کرده است.این اما همه ماجرا نیست،اکنون برخلاف یک سال پیش حتی نمی توان پرسید که"اگر دولت عدالت طلب موفق بوده پس چرا تغییری در سفره های مردم نمی بینیم".
مهرورزی با کارگران
احمدی نژاد در دیدار با اعضای مجلس:"بنده شخصا آدم با نشاط و طالب نشاط حقیقی برای مردم هستم، اما متاسفانه برخی جایی برای شادابی برای مردم باقی نگذاشته اند و می بینم که کارگران، فرهنگیان، کشاورزان و کارمندان هیچ امنیتی ندارند و باید کاری کنیم آنها برای زندگی خود برنامه ریزی بکنند".
وقتی در دی و بهمن سال گذشته سندیکای کارگران شرکت واحد در صدد اعتراض نسبت به وضعیت صنفی و حقوق،و وضعیت قرار داد کارگران با شرکت واحد،نه تنها کسی صدای اعتراض کارگران را نشنید که درسرکوب چند مرحله ای،ابتدا اعضای هیات مدیره سندیکای شرکت واحد بازداشت شدند،و منصوراصانلو دبیر سندیکا از آن هنگام تا کنون بدون اجازه دسترسی به وکیل هم چنان در بازداشت موقت به سر می برد.اندکی بعد در نخستین روزهای بهمن ماه،همزمان با درخواست کارگران شرکت واحد برای آزادی همکاران بازداشت شده شان،نیروهای امنیتی دولت شبانه به خانه کارگران هجوم برده و اغلب اعضای هیات مدیره سندیکا را به همراه همسر،و فرزندان حتی یک ساله ایشان بازداشت کردند.تعداد بازداشت شدگان اعتراض صنفی کارگران شرکت واحد،در طول دو روز به بیش از هزار و دویست تن رسید.همزمان تمام خبرگزاری ها و روزنامه های داخلی از انعکاس بازداشت گسترده کارگران شرکت واحد ممنوع شدند.حساسیت این اعتراض از آن رو برای مقامات کشور بسیار بالا بود،که محمود احمدی نژاد در طول دو سال شهرداری تهران،تنها مدیر ارشدی بود نه تنها اقدامی برای رفع مشکلات معیشتی،و صنفی کارگران شرکت واحد تهران انجام نداده بود،بلکه بودجه های میلیاردی شهرداری را با "نامه های وحیانی" روانه مساجد و پایگاه های بسیج کرده بود.
اعتراض کارگران اما تنها محدود به سندیکای شرکت واحد تهران نیست.در طول ماه های اخیر بسیاری از کارگران در اعتراض به عدم دریافت حقوق چندین ماهه خود دست به اعتراض زدند.نمونه دیگر این اعتراضات در قزوین تنها زمانی رسانه ای شد که چند هزار کارگر شهر صنعتی قزوین اقدام به بستن جاده قزوین به تهران کردند.دولت اما تنها در اقدامی برای تحقق شعارهای عدالت طلبانه احمدی نژاد اقدام به افزایش ناگهانی حقوق کارگران در سال جدید کرد.اقدامی که به نوشته روزنامه جمهوری اسلامی تنها در طول دو ماه گذشته،منجر به اخراج بیش از سی هزار کارگر قراردادی توسط کارفرمایان شده است.اعتراض به اقدام غیر کارشناسی دولت حتی به رسانه های راستگرایان تندرو نیز رسید،تا جایی که روزنامه جوان چندی پیش در گزارشی از اخراج کارگران "شرکت کالای نفت ایران" نوشت:"روند تعديل نيروهاى قراردادى، ساعتى و پيمانكارى علاوه بر اداره جات، گريبانگير موسسات فرهنگى هم شده و حتى بسيارى از بنگاه هاى توليدى و خدماتى كوچك ترجيح داده اند با تعداد اندك عوامل در اختيار خود به حياتشان ادامه دهند. برخى از كاركنان اخراج شده وزارت نفت و به طور خاص شركت كالاى نفت ايران در گفت وگو با خبرنگار جوان اعلام كرده اند كه تاكنون ده ها نفر از اين شركت اخراج شده و زمزمه اخراج ۵۰ نفر ديگر نيز به گوش مى رسد".این روزنامه درباره سیاست دولت درباره کارگران با اشاره به دستوراحمدی نژاد برای افزایش ناگهانی دستمزدها ،نوشت:"رييس جمهور دستور داد دستمزدها افزايش يابد و ثبات شغلى آرامش بخشى براى كارگران و كارمندان باشد تا بر قواى جسمى و فكرى خويش بيفزايند و بهتر كار كنند، اما نتيجه معكوس شد و اكنون براساس آخرين اخبار و آمار تعداد قابل توجهى از نيروهاى كار شاغل در وزارتخانه ها، ارگان هاى دولتى و حتى خصوصى به دليل افزايش هزينه كارفرما اخراج شده اند".
بیکاری،افزایش
سخنرانی انتخاباتی احمدی نژاد:"وقتی بی عدالتی در کشور وجود دارد و بیش از دو میلیون بیکار در کشور داریم، چگونه می توانیم سخن از فرهنگ به میان آوریم"
روند اخراج کارگران ادامه دارد،و تعداد کارگران اخراج شده از 7 هزار نفر در پایان فروردین ماه،به 30 هزار نفر در پایان اردیبهشت رسیده،و حتی برخی از کارشناسان را واداشته نسبت به احتمال ایجاد بحران کارگران اخراجی در ماه های آینده خبر بدهند.همزمان سازمان آمار کشور در نخستین روزهای اردیبهشت اقدام به انتشار آمار بیکاری در کشور کرد.بر اساس این آما که خبرگزاری مهر نیز آن را منتشر کرد،"نرخ بيکاري از 10.9 درصد در پاييز به 12.1 درصد در زمستان سال گذشته رسيده است.اين مرکز در گزارش خود تایید کرده که نرخ بيکاري در شش ماه دوم سال هشتاد و چهار،1.3 درصد افزایش یافته است.رییس کل بانک مرکزی اما چندی پیش اعلام کرد که نرخ بیکاری در کشور به 11.2 درصد رسیده است.آمار ارائه شده از سوی او نیز اگر چه از افزایش سه دهم درصدی بیکاران خبر داده اما چنین افزایشی را تایید کرده است.نکته مهم اما کاهش فرصت های شغلی در یک سال گذشته است.یکی از معاونان وزارت کار چندی پیش اعلام کرد که فرصت های شغلی لیجاد شده در سال 84 ،هفتصد هزار مورد بوده که از میزان پیش بینی شده 900 هزار فرصت شغلی برای سال گذشته،دویست هزار مورد آن محقق نشده است.فرشباف هم چنین از مشکل دیگری خبر داد،و گفت که "به واسطه افزايش دستمزدها و تعديل نيروي كار بنگاه‌ها برآورد مي‌كنيم که 12 درصد از نيروي شاغل نیز، شغلشان را از دست بدهند،البته درصد معمولي آن حدود 10 درصد است ولي در سال جاري اين عدد سه چهار درصد بنابه دلايل ذكر شده افزايش مي‌يابد".نگاهی اجمالی به همین آمارها نشان می دهد که اگر قرار بود احمدی نژاد خردادماه امسال نامزد ریاست جمهوری می شد،می بایست تعداد بیکاران را بسیار بیشتر از آن دومیلیون نفری می دانست که سال گذشته آن را عین بی عدالتی دانسته بود.
اقتصاد دستوری
احمدی نژاد در جمع اقتصاددانان:"بنیان های اقتصادی کشور قوی و مستحکم خواهد شد"..."از بازار سرمایه قویا حمایت خواهم کرد"..."در بخش اقتصاد، مشکل منابع انسانی نداریم زیرا مجربین بخش اقتصاد، دانشگاهها و عرصه اقتصاد مملو از سرمایه های انسانی ارزشمندی است که هر یک از آنان می تواند بخشی از اقتصاد بیمار کشور را به حرکت درآورد"..."از بازار سرمایه قویا حمایت خواهم کرد زیرا طرح های توسعه ای در کشور نیازمند سرمایه گذاری گسترده است"..."با ایجاد ثبات سیاسی و اقتصادی بویژه از طریق ثبات در قوانین و مقررات و سیاست ها در حمایت از تولید، شرایط مناسبی را برای رونق اقتصادی و سرمایه گذاری های گسترده اقتصادی فراهم خواهم کرد"..."کشور ما با برخورداری از منابع سرشار خدادادی و استعدادهای بالقوه داخلی به هیچ وجه استحقاق فقر را ندارد و لذا باید به سرعت چهره اقتصاد کشور بازسازی گردد".
شاید وقتی در خرداد ماه گذشته،وقتی محمود احمدی نژاد در سخنرانی های انتخاباتیش به راحتی همه دولت های پیشین را متهم به بی کفایتی و حتی در پاره ای موارد خیانت به آرمان های انقلاب می کرد،و محور اصلی شعارهایش را رفع فقر،تبعیض،و گسترش عدالت قرار داده بود،هرگز فکر نمی کرد که اداره اور یک کشور هفتاد میلیونی سخت باشد.او که در دامن هیات های مذهبی پرورش یافته،در مدیریت شهر تهران با استفاده از "مدیریت هیاتی" توانست رضایت برخی از اقشار کم در آمد را جلب کند.مدیریت او که بر اساس "اقتصاد دستوری" شکل گرفته بود،در دوره شهرداری او در نهایت تبدیل بودجه تهران به بن خرید از فروشگاه رفاه،و اعصای وام ازدواج بود.حاصل آن مدیریت که به جای زیربناهای شهری،بر ظاهر سازی شهرسازی متمرکز بود،چند ماه بعد از نشستن احمدی نژاد بر کرسی ریاست دولت تنها در یک مورد به تعطیلی یک هفته ای پایتخت ایران بر اثر آلودگی هوا منجر شد.و این غیر از ده ها پرسش بی جوابی است که حتی اعضای شورای شهر تهران،که از حامیان احمدی نژاد در انتخابات نیز بودند،هنوز که هنوز است جوابی برای آن نیافته اند.
وقتی احمدی نژاد از هنگام آغاز به کارش در دولت وعده هایی هم چون"صندوق مهر"،"سهام عدالت"وام های کم بهره مسکن" و ده ها وعده دیگر را برای تحقق شعارهایش ارائه کرد،شاید فکر هم نمی کرد که "اقتصاد دستوری"،و "مدیریت هیاتی" در اداره کشور نمی تواند جایی داشته باشد.اقدامات دولت یک سال پس از آن شعارهای فریبنده،به دومینوی بحران اقتصادی بدل شده است.برکناری بیش از 25 هزارتن از مدیران پیشین،و جایگزین کردن آن ها با مدیرانی که بر اساس تحقیق یک مرکز عالی کشور،بیش از 70 درصدشان پیش از این عضو نهادهای نظامی و امنیتی بوده اند،نه مشکلی از دولت حل کرد،و نه مشکل ملت را.برکناری یک شبه همه مدیران عامل بانک ها،برکناری مدیران بورس،دستور کاهش سود بانکی،دستور عدم تغییر ساعت رسمی کشور در نیم سال نخست،و ده ها دستور دیگر احمدی نژاد یکی،پس از دیگری در نیمه راه اجرا متوقف شدند.عوارض این دستورها اما تا امروز علاوه بر تزلزل اقتصادی،و فرار سرمایه ها،به تدریج انتقاد و حتی اعتراض منصوبان دولت را نیز به دنبال داشته است.تاجایی که در روزهای اخیر رییس کل بانک مرکزی،راواداشت تا نسبت به پیامدهای "اقتصاد دستوری" هشدار داده،و اعلام کند که:"هميشه نمي توان اقتصاد را با دستور اداره كرد".
پول نفت پر
درآمد کلان نفتی ایران در دو سال اخیر،اگر چه احمدی نژاد را واداشته بود که در جریان انتخابات از آوردن پول نفت بر سفره شهروندان،سخن بگوید اما او چندی پیش حرفش را پس گرفت،و گفت که هرگز چنین سخنی برزبان بیاورده است.غلامحسین الهالم سخنگوی دولت،نیز دربرابر پرسش خبرنگاران اعلام کرد که " قرار نیست نفت را سر سفره بیاوریم چون بوی بدی دارد".فراموش کردن شعارهای انتخاباتی اما از فردای آغاز به کار رییس دولت،جزیی از برنامه کاری او بوده است.قریب به اتفاق سخنان او،بعد از راهیابی با کاخ ریاست جمهوری،دیگر رنگی از رفع فقر،بی عدالتی،و تبعیض ندارد.اولویت های "مجری عدل علی" در ماه های اخیر "رفع آپارتاید هسته ای"،"اقتدار نظام"،"امنیت ملی"،"مبارزه با تروریسم دولتی"،"افسانه خواندن نسل کشی یهودیان"،"افتخار آفارینی هسته ای"،و پیشنهادهایی است که "برای اداره بهتر دنیا" قرار است ارائه کند.
یک سال ازشعارهای احمدی نژاد گذشته است،هنوز اما کسی به چشمان پر سئوال میلیون ها ایرانی پاسخی نداده است؛آیا آن ها نیز سهمی از 60 میلیارد دلار در آمد نفتی امسال خواهند داشت.
رهپویان صلح هم به جاسوسی متهم شدند
قریب به دو هفته پس از انتشار خبر سفر یک گروه صلح طلب امریکایی به تهران،دو تن از اعضای مجلس در تذکری به وزیر خارجه خواستار توضیح درباره هویت و دلایل حضور برخی از اعضای "رهپویان صلح" در کشور شدند.این در حالی است که بیست و یک امریکایی و یک انگلیسی که در این سفر شرکت داشته اند،ازهنگام ورود خود به ایران در بیستم اردیبهشت،تاکنون توسط برخی از رسانه های راستگرا،و از جمله روزنامه جمهوری اسلامی به عنوان گروهی مشکوک معرفی شده اند.در ماه گذشته حضور نیز،چند مهمان امریکایی و ازجمله ویلیام میلر،کنسول سابق امریکا در اصفهان،درهمایش هسته ای که مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام،با حضور مقامات عالی رتبه و از جمله رهبر جمهوری اسلامی برگزار کرد،با تهاجم رسانه ای برخی از رسانه های نزدیک به راستگرایان تندرو قرار گرفت.بیش از دو ماه است که مذاکره با امریکا با خواست و اراده سران حکومت دیگر جزو خطوط قرمز جمهوری اسلامی نیست،و نگارش و ارسال نامه محمود احمدی نژاد به رییس جمهور امریکا،حتا در تریبون نماز جمعه تهران به عنوان "الهام الهی" تبلیغ شده است.راستگرایان تندرو اما هنوز هر گونه تماس با امریکا را که از کانال های غیرخودی صورت بگیرد،مشکوک دانسته،و آن را مورد هجوم قرار می دهند.برخی ناظران معتقدند که دعوای راستگرایان بر سر این است که امریکا کدام طیف تندرو یا سنتی را به عنوان طرف مذاکره و تماس خود بشناسد.
اتهام کهنه،روش کهنه تر
اگر چه خبر سفر یک گروه 22 نفره از موسسه مذهبی و غیر انتفاعی رهپویان صلح ابتدا در رسانه های خارج از ایران انتشار یافت اما خبرگزاری مهر،به محض ورود این گروه به تهران در بیستم اردیبهشت ماه،خبر ورود این هیات را به کشور منتشر کرد.این خبرگزاری در معرفی مهمانان امریکایی نوشت "گروه رهپویان صلح متشکل از فعالان آمریکایی و انگلیسی با هدف رفع اختلاف و بدگمانی ها بین ایرانی ها و آمریکائی ها وارد تهران شده اند".این خبرگزاری به نقل از حسین علیزاده یکی از اعضای این گروه نوشت که:"در این گروه روحانیون مذهبی از فرق مختلف مسیحیت ، یک خانم مسلمان و اسلام شناس آمریکایی ، یک ناشر و یک پزشک و چند نفر دیگر هم وجود دارند که در حوزه های تحقیقاتی کار می کنند".مهر در ادامه اعضای دیگر گروه را استادان دانشگاه در حوزه مطالعاتی خاورمیانه ، دانشجو، نویسنده و "لی لی یو" یک هنرمند برجسته چینی الاصل که خالق یک اثر مهم هنری است و یک انگلیسی که نقاش است،معرفی کرده و خبر داد که این گروه 22 نفره "با هدف رفع اختلاف و بدگمانی ها بین ایرانی ها و آمریکائی ها" وارد تهران شده اند.بر اساس گزارش خبرگزاری مهر چند نفر دیگر از فعالان سیاسی ، اجتماعی از جمله "دیوید رابینسون" رییس نهضت ملی کاتولیک آمریکا نیز در بین اعضای این هیئت قرار دارند و در تلاش برای ایجاد تفاهم بین مردم ایران و آمریکا،سفر به ایران را برگزیدند،"چرا که گروه معتقدند که با آشنایی نزدیک با ایران،این گروه قادر خواهد بود مانع از آن شود که آمریکاییان به طور چشم بسته تبلیغات جاری در مورد پلید جلوه دادن ایران را قبول کنند".
سه روز پس از ورود نمایندگان رهپویان صلح،و همزمان با دیدار این گروه با مجروحان شیمیایی در تهران،اما روزنامه جمهوری اسلامی،و روزنامه رسالت از "تحرکات یک گروه امریکایی و سفر مشکوک" آنان به ایران خبر دادند.حساسیت راستگرایان تا آن جا پیش رفت که روزنامه جمهوری اسلامی در ستون جهت اطلاع خود،در طول روزهای گذشته به طور مرتب اخباری را به این گروه اختصاص داد.این روزنامه چهار روز بعد از ورود رهپویان صلح نوشت:"راديوهاي بيگانه از ورود 22 آمريكائي و يك انگليسي به ايران تحت پوشش صلح خواهي و جلوگيري از جنگ بر سر برنامه اتمي ايران خبر ميدهند.از سفر اين هيئت هيچ خبري توسط رسانه هاي رسمي ايران داده نشده و مشخص نيست آيا ميان برنامه ريزي اين سفر با ارسال نامه رئيس جمهور به بوش،هماهنگي قبلي وجود داشته يا خير. اعضاي اين هيئت قصد دارد 10 روز در ايران بماند و با گروه هاي فعال مدني ،رهبران مذهبي و مردم عادي ملاقات كنند و هدف خود را دنبال نمايند".خبرگزاری آریا نیز در خبری با عنوان "22 آمریکایی در ایران/ رهپویان صلح یا …؟!" نوشت که:" مقامات ايرانی هنوز نسبت به سفر رهپويان صلح به ايران اظهار نظری نکرده اند".روزنامه جمهوری اسلامی در ادامه تحت نظر قرار دادن سفر این گروه به ایران،در ششمین روز حضور آن ها در کشور نوشت که:" فردي كه خود را حسين عليزاده ،مسئول تنظم برنامه سفر هيات آمريكايي به ايران معرفي مي كرد،در تماسي با روزنامه... اظهار داشته که : اين افراد نمايندگان مذاهب مختلف هستند كه هيچگونه ماموريت و نمايندگي از طرف دولت آمريكا ندارند. وي افزود : ماموريت اين هيئت صرفا تبليغ دوستي دوجانبه و صلح طلبي است".این روزنامه که در طول سال های فعالیتش همواره به انتشار امنیتی و اطلاعاتی مبادرت کرده،و حتا در هفته های اخیر اخباری از داخل بازداشتگاه رامین جهانبگلو را نیز منتشر کرده،درادامه نوشت که تاکنون سئوالش"در اين زمينه كه اين هيات با هماهنگي كدام دستگاه دولتي يا غيردولتي موفق به اخذ ويزا و برنامه ريزي سفر به ايران شده و غير از آنچه ادعا مي كند در پي چه اهدافي است بي پاسخ مانده است".اما یک روز بعد "سرنخ این ماجرای مشکوک" را پیدا کرده،و نوشت که"تحركات چند روز اخير گروه 22 نفره آمريكائي كه براي يك اقامت 10 روزه وارد ايران شده اند،تا حدودي سرنخ هاي اين ماجراي مشكوك را به دست داده است".جمهوری اسلامی در ادامه افشای "سرنخ" نوشت که "اين گروه كه نام خود را « انجمن رهپويان صلح » گذاشته و متشكل از يك انگليسي و 22 آمريكائي است،از پژوهشكده مهندسي و علوم پزشكي جانبازان ديدار كرده و دكترين فرانسيس پاسيون،عضو اين انجمن،گفته است مجروحان شيميائي ايران،عليرغم تبليغات منفي خارجي،مظلوم ترين مجروحان جنگي دنيا هستند".بازدید از خبرگزاری میراث فرهنگی از جمله "تحرکات مشکوک" مورد نظر روزنامه جمهوری اسلامی بوده و در ادامه نیز این افشاگری که:" اطلاعات غيررسمي حكايت از وجود هماهنگي هائي ميان سازمان ميراث فرهنگي و اين گروه براي سفر به ايران دارد".اندکی بعد این روزنامه باردیگر از تشخیص درست خود خبر داده و نوشت:"همانطور كه ديروز در اين ستون اشاره شد،عامل پشت پرده سفر هيئت 22 نفره آمريكائي به ايران،سازمان ميراث فرهنگي است".این تشخیص البته به دنبال آن منتشر شد که مسئول امور ايران موسسه رهپويان صلح با ارسال نامه اي به روزنامه جمهوری اسلامی بر این نکته تاکید کرد که:"برخلاف ادعاي مطرح شده توسط نويسنده ستون جهت اطلاع ،در مورد سفر هيئت ما به ايران هيچ چيز مشكوك و مرموزي وجود ندارد.تمامي اعضاي ما طبق روال قانوني و با اخذ مجوزهاي مربوطه از سوي وزارت محترم امورخارجه و سازمان ايرانگردي و جهانگردي وارد ايران شده اند".
دعوا بر سر صندلی
اگر چه برخی از صاحب نظران بر این عقیده اند که مقامات جمهوری اسلامی از دورران ریاست جمهوری اسلامی محمد خاتمی به این نتیجه رسیده اند که مذاکره مستقیم با امریکا،کم هزینه ترین راه برای بقای جکومت اسلامی در ایران است اما به نظر می رسد که آن ها در برابر اجرای تصمیم خود،حداقل از دو مانع عمئه در پیش داشته اند.نخستین مشکل آن ها تابوی مذاکره با امریکا،وعادی سازی رابطه با این کشور بوده چرا که جمهوری اسلامی بخش بزرگی از سرکوب مخالفان و منتقدان خود را همواره با "وابستگی آنها به امریکا" گره زده،و از دشمنی با امریکا حداقل خاموش کردن صدای مخالفان سود جسته است.وقتی محمد خاتمی در سال های نخست ریاست جمهوریش در گفت و گو با گزارشگر سی ان ان،از دیوار بی اعتمادی سخن گفت،نه تنها مورد انتقاد و اعتراض شدید راستگرایان قرار گرفت بلکه حتا قوه قضاییه کشور با صدور دستوری هرگونه مذاکره با امریکا را جرم قلمداد کرد،و به تبع مقامات دولت اصلاحات در صورت مذاکره مجرم شناخته می شدند.این ماجرا اما در روزهای پایانی سال گذشته،و با انتشار نامه ای از عبدالعزیز حکیم که از مسئولان جمهوری اسلامی خواسته بود تا برای مصلحت عراق پشت میز مذاکره با امریکا بنشیند پایان یافت.اندکی بعد محمود احمدی نژاد،که خود را انقلاب تر از انقلابیون نسل اول،و رهبر انقلابی بزرگتر از انقلاب 57 به رهبری آیت الله خمینی می نامد،نامه ای به جورج بوش نوشت،و کارآن قدر بالا گرفت که احمد جنتی که قریب به سه دهه هر منتقد و مخالف خود را متهم به ارتباط با امریکا کرده است،و از تریبون نماز جمعه تهران نگارش چنین نامه ای را "الهام الهی" نام داد.تابوی مذاکره با امریکا اما اکنون شکسته،مانع دوم اما هنوز بر جاست؛چه کسی بر صندلی ایران در مذاکره با امریکا خواهد نشست.برخی از ناظران ماجرای یک ماه گذشته و تنافض در اخبار منتشر شده در باره سفر رهپویان صلح به ایران،و حضور دو امریکایی در همایش هسته ای مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام را،گواهی بر این همین نکته برشمرده اند.
جاسوس بازی بر سر قدرت
در جریان سفر رهپویان صلح که به دعوت سازمان میراث فرهنگی،که تحت امر اسفدیار رحیم مشاعی،معاون و دوست نزدیک محمود احمدی نژاد به ایران سفر کرده اند،روزنامه جمهوری اسلامی و روزنامه رسالت دو رسانه نزدیک به راستگرایان سنتی سفر این گروه را "مشکوک و قابل تامل" دانسته اند.خبرگزاری فارس،خبرگزاری مهر،خبرگزاری آریا،سایت خبری انتخاب،سایت خبری شبستان،و سایت خبری بازتاب که همه از رسانه های نزدیک به راستگرایان تندرو هستند،به نوشته روزنامه جمهوری اسلامی در مدت سفر "22 امریکایی مشکوک" اقدام به پوشش خبرهای این سفر کرده اند.اختلاف دو طیف تندرو و سنتی راستگرا بر سر نشستن بر میز مذاکره با امریکا اما زمانی آشکار می شود که اخبار منتشر شده درباره حضور ویلیام میلر،در همایش هسته ای مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام ،مرور شود.خبرگزاری های مهر،و فارس اندکی بعد از برگزاری این همایش که توسط مرکز تحقیقات استراتزِک ریاست جمهوری که ریاست آن با حسن روحانی است،از حضور "مهمان ویژه"امریکایی در این همایش خبر دادند.خبرگزاری فارس اندکی بعد به افشاگری در این باره دست زد،و از "سوابق مهمان ویژه" پرده برداشت.این خبرگزاری نوشت که:" يك منبع مطلع، سوابق «ميهمان ويژه» همايش «چشم‌انداز برنامه هسته‌اي ايران» را كه از سوي مركز تحقيقات استراتژيك مجمع تشخيص مصلحت دعوت شده است، فاش كرد".منبع مطلع خبرگزاری فارس گفته بود که:"مركز تحقيقات استراتژيك وابسته به مجمع تشخيص مصلحت كه به رياست حسن روحاني اداره مي‌شود، براي برگزاري همايش «چشم‌انداز برنامه هسته‌اي ايران» از شوراي روابط خارجي آمريكا و موسسه آمريكايي «جستجو در زمينه‌هاي مشترك» كمك گرفته و حتي اين موضوع توسط موسويان رييس همايش در آغاز همايش به طور رسمي اعلام شد".بر اساس افشاگری فارس،"مايكل لوي از شوراي روابط خارجي آمريكا،و ويليام ميلر رئيس موسسه جستجو در زمينه‌هاي‌ مشترك به ايران آمدند".این خبرگزاری میلر را مشاور رییس سازمان سیا در امور ایران معرفی کرده،و نوشت که مشاور سابق سازمان سیا ،توانسته در جریان این همایش"حتي در برنامه گفت و گوي ويژه خبر شبكه دوم سيما شركت كند".این خبر چنان در رسانه های راستگراین تندرو منتشر شد،که گویی حسن روحانی،از راستگرایان سنتی که قریب به ده سال ریاست شورای عالی امنیت ملی را نیز بر عهده داشته،خود نیز کارمند سیا بوده است.فشار بر روحانی تا بدان جا پیش رفت که او مجبور شد تا در پاسخ به خبرگزاری مهر بگوید که " هیچ مهمانی وارد کشور نمی ‌شود مگر اینکه وزارت خارجه درخصوص او نظر دهد". خبرگزاری فارس نیز در این باره نوشت که:" حسن روحاني ... در پاسخ به سؤال خبرنگار فارس در خصوص دليل دعوت نمايندگاني از دستگاه ديپلماسي و امنيتي امريكا در همايش قبلي دفتر مطالعات استراتژيك مجمع تشخيص مصلحت نظام گفت: كميته‌اي در وزارت امور خارجه صلاحيت ميهمانان دعوت شده به همايش و سمينارهاي داخلي را تاييد مي‌كند و هيچ ميهماني بدون اين هماهنگي نمي‌تواند ويزا بگيرد".

اگر چه،راستگرایان با همین ترفند رسانه ای توانستند دست اصلاح طلبان،و به خصوص محمد خاتمی را در طول سال های حضورش در دولت برای هر گونه مذاکره ای با امریکا ببندند،اما اکنون خود گرفتار دامی خود ساخته شده اند.سفر رهپویان صلح بر اساس معرفی سایت این گروه غیر دولتی به منظور آشنایی با ایرانیان و پیشگیری از جنگ احتمالی صورت گرفته است.اما اخبار منتشر شده در این باره حکایت اختلاف دو طیف سنتی و تندرو راستگرایان را بر سر دومین مانع مذاکره با امریکا نشان می دهد.رسانه های راستگرا قریب به سه دهه جاسوس سازی،و دشمن شناسی را نه برای خدمت بلکه در خدمت رسیدن به قدرت قرار داده بودند.یک دست شدن قدرت در دست راستگرایان،و شکاف میان دو طیف تندرو و سنتی اکنون آن ها را واداشته تا در غیاب رقیب قدیمی از همان روش ها بر علیه یکدیگر استفاده کنند.دعوای تازه راست سنتی با راست تندرو اما با همان روش کهنه جاسوس سازی و دشمن شناسی جریان یافته است.وگرنه هر عاقلی درعالم سیاست می داند که جاسوس ها به طور رسمی،بیست و دو نفره و در حضور خبرنگاران به جایی سفر نمی کنند.و هیچ وقت هم دیپلمات های شناخته شده،به منظور جاسوسی و به طور رسمی برای شرکت در همایش هسته ای،به هیچ کشوری سفر نمی کنند. حنای راستگرایان در جاسوس سازی و دشمن شناسی،دیگر برای خودشان هم رنگ ندارد.
پرونده سازی برای دیپلمات ها
در حالی که سرنوشت پرونده هسته ای جمهوری اسلامی به روزهای حساس خود رسیده،موج تازه ای از تهاجم به دیپلمات های رسمی کشور از سوی برخی از رسانه ها و سایت های خبری نزدیک به دولت آغاز شده است.روز گذشته برخی از سایت های خبری محمد جواد ظریف عضو برجسته هیات پیشین مذاکرات هسته ای و نماینده دائم جمهوری اسلامی در سازمان ملل را متهم کردند که به نظام خیانت کرده است.محمد جواد ظریف دومین عضو هیات پیشین مذاکرات هسته ای است که نزدیکان دولت درصدد پرونده سازی بر علیه او و بر کناری فوری او بر آمده اند.پیشتر سیروس تاصری یکی دیگر از دیپلمات هایی که زیر نظر حسن روحانی مذاکرات سه سال اخیر را وین پیگیری می کرد،ابتدا توسط همین رسانه ها ، و سپس توسط مقامات قضایی به اتهام دادن رشوه متهم و به دادگاه فراخوانده شده بود.به دنبال افشای پرونده سازی برای ناصری ،او از بازگشت به کشور خود داری کرده و هم چنان در وین مستقر است.علاوه بر این خبرهای منتشر شده حاکی از برکناری بسیاری از سفرا و نمایندگان جمهوری اسلامی در روز های آینده است.برخی از ناظران می گویند که مشاوران دولت پس از تشدید بحران هسته ای در هفته های اخیر پیشنهاد کرده اند تا با متهم کردن مذاکره کنندگان پیشین جمهوری اسلامی ،و برکناری سفرا و نمایندگان در کشورهای مختلف علاوه بر توجیه مشکلات پیش آمده در جریان پرونده هسته ای ،برخی نیروهای کم تجربه و البته تندرو را به عنوان دیپلمات راهی کشورهای دیگر کنند.

سیروس ناصری، قربانی اول

اگر چه تخریب دیپلمات های پیشین از نخستین روز های آغاز به کار دولت جدید آغاز شد اما این روند پس از مخالفت های جهانی با اظهارات دو ماه اخیر احمدی نژاد شتاب بیشتری گرفته است.انگشت اتهام راستگرایان تندرو ابتدا به سوس سیروس ناصری نشانه رفت.ناصری که در سه سال اخیر به عنوان یکی از اعضای تیم مذاکره کننده درباره پرونده هسته ای،زیر نظر حسن روحانی و شورای عالی امنیت ملی فعالیت می کرد در نخستین روزهای آغاز به کار دولت جدید ،از سوی روزنامه ها و سایت های خبری نزدیک به دولت به فساد اقتصادی متهم شد.خبرگزاری فارس از خبرگزاری های نزدیک به راستگرایان تندرو ،در نخستین روز های شهریور گذشته خبر داد که:"سیروس ناصری عضو ارشد تیم مذاكره كننده هسته‌ای در یك ماه و نیم گذشته از مراجعت به ایران خودداری كرده است". این خبرگزاری هم چنین به نقل از یک منبع آگاه نوشت که:"از اوایل مردادماه و در پی طرح مسائل پرونده فعالیت مدیرعامل و مسئولان شركت نفتی كیش اورینتال در یك شبكه مافیای نفتی كشور كه سیروس ناصری نایب رئیس هیات مدیره آن است، ناصری در وین اقامت گزیده و از سفر به ایران خودداری می‌نماید". همزمان با انتشار این خبر یکی دیگر از سایت های نزدیک به دولت نیز از قول برخی كارشناسان امنیتی خبر داد که:"حضور سیروس ناصری با سمت نایب رئیس هیات مدیره شركت كیش اورینتال كه شریك شركت‌ها‌لیبرتون با مسئولیت دیك چنی معاون رئیس جمهور آمریكا است، به عنوان عضو اصلی تیم مذاكرات هسته‌ای قابل تامل است".
اخبار منتشر شده چند بار تایید و تکذیب شد ، اما در نهایت نماینده دادستان در پرونده متهمان شركت نفتی اورینتال كیش گفت که:"پرونده آقای سیروس ناصری به دلیل حضور نیافتن در جلسه دادگاه همچنان مفتوح است".قاضی سید مرتضی حسینی نماینده دادستان و مدعی العموم پرونده متهمان شركت نفتی اورینتال كیش "درگفتگو با خبرگزاری فارس و در پاسخ به این سئوال كه با توجه به این كه یكی از متهمان پرونده به دریافت رشوه از آقای سیروس ناصری، متهم است و با عنایت به این كه نامبرده در دادگاه برای دفاع از خود حضور نیافت این مساله چگونه قابل حل خواهد بود، اظهار داشت: پرونده ایشان به دلیل عدم حضور در جلسه دادگاه مفتوح اعلام شده و به محض این كه نامبرده به ایران مراجعه كند بایستی با مراجعه به دادسرا اظهارات خود را اعلام كند". این خبرگزاری در ادمه به نقل از همین مقام قضایی نوشت که:" سیروس ناصری متهم به پرداخت رشوه بیش از نیم میلیون دلاری از حساب سوئیس خود به مشاور عالی شركت نفت و گاز پارس برای موفقیت در قراردادهای نفتی شده است".

دسته گلی برای ظریف
اندکی بعد از ناصری اما نوبت به محمد جواد ظریف مذاکره کننده ارشد در پرونده هسته ای، و نماینده دائم جمهوری اسلامی در سازمان ملل رسید.ظریف که قریب به سه سال ظیش با حکم مخصوص عالی ترین مقام جمهوری اسلامی از سوی جمهوری اسلامی راهی نیویورک شده بود به گفته برخی از منابع نزدیک به وزارت خارجه اختیار تام داشت تا برای خروج جمهوری اسلامی از فشارهای بین المللی علاوه بر نمایندگی در سازمان ملل ، به رایزنی ، مذاکره و ملاقات با مقامات امریکایی بپردازد.او از هنگام آغاز مذاکره با سه کشور اروپایی درباره پرونده هسته ای با عنوان مذاکره کننده ارشد وارد هیات نمایندگی جمهوری اسلامی شد.با این همه اکنون که نوبت به پرونده سازی برای دیپلمات ها رسیده،او نیز از تهاجم در امن نمانده است.در نخستین روز های آغاز به کار دولت جدید ابتدا رسانه های نژدیک به ئولت با انتشار خبر استعفای او تلاش برای برکناریش را آغاز کردند اما این خبر از سوی برخی از مقامات تکذیب شد.پس از تغییرات گسترده در شورای امنیت ملی محمد جواد ظریف نیز از تیم مذاکره کننده هسته ای کنار گذاشته شد.با این همه نمایندگی دائم در سازمان ملل هم چنان پست سازمانی ظریف باقی ماند، اما با تهاجمی که در هفته های اخیر رسانه های نزدیک به دولت بر علیه ظریف آغاز کرده اند،سرنوشت این دپلمات را نیز در هاله ای از ابهام فرو برده است.
موج تهاجم به ظریف اندکی بعد از انکار کشتار یهودیان در جنگ دوم جهانی از سوی احمدی نژاد آغاز شد.رسانه های نزدیک به دولت ابتدا خبر دادند که :"پيش نويس قطعنامه اي به نفع صهيونيست با حضور نماينده ايران در نشست مجمع عمومي سازمان ملل متحد به تصويب رسيده است".آنها هم چنین نوشند که:"در جلسه سخنگوي وزارت امور خارجه با خبرنگاران، خبرنگار روزنامه كيهان از آصفي پرسيده؛ حدود 10 روز پيش از نخستين موضع گيري دكتر احمدي نژاد عليه صهيونيست ها پيش نويس قطعنامه اي مبني بر ممنوعيت ايجاد ترديد درباره هولوكاست توسط آمريكا در مجمع عمومي سازمان ملل مطرح شده بود كه غير از ونزوئلا، مالزي، اندونزي و مصر نمايندگان ساير كشورها از جمله ايران توان رأي منفي ندارند. آيا اين مسئله را پيگيري كرده ايد؟آصفي كه معمولاً در حاضر جوابي موفق است، در مواجهه با اين پرسش ابتدا كمي مكث كرد و آنگاه با كمي ترديد موضوع را تاييد كرد و در نهايت از خبرنگار مزبور اجازه خواست تا اين مسئله را بررسي كند". یک سایت خبری دیگر هم در این باره به نقل از يك منبع مطلع نوشت که:"ماجراي مجمع عمومي سازمان ملل صحت دارد، اما چون جزو اخبار محرمانه وزارت خارجه بود، آصفي را غافگير كرد و ترديدش هم براي آن بود كه اين موضوع را تكذيب بكند يا خير كه البته از بيم آنكه خبرنگار سؤال كننده سندش را هم رو كند، مجبور به تأييد آن شد".سایت های خبری نزدیک به دولت البته ننوشتند که سند محرمانه وزارت خارجه در دست خبرنگار روزنامه کیهان چه می کرده است. روز گذشته اما بار دیگر برخی از سایت های خبری نزدیک به دولت از" خيانت هاي بي سر و صداي نماينده جمهوري اسلامي در سازمان ملل عليه نظام" خبر دادند.یکی از این سایت ها در این باره نوشت که:"نماينده دائم ايران در سازمان ملل ( نيويورك ) در تعيين يك صهيونيست به عنوان معاون مجمع عمومي سازمان ملل مشاركت داشته است".یکی از این سایت ها نیز نوشت که:" خبر ديگري حاكي است، نامبرده پيش از تصويب اين قطعنامه، در نشست مورخ 23 / 3 / 84 مجمع عمومي و دقيقاً در زمان بين انتخابات مراحل اول و دوم رياست جمهوري در ايران، شاهد انتخاب « دان گيلرمن » نماينده دائمي اسراييل در سازمان ملل به عنوان معاون رييس مجمع عمومي سازمان ملل بود و هيچ گونه تحرك منفي از خود نشان نداد كه چون اين رأي گيري ـ همچون رأي گيري نشست 10 / 8 به صورت اجماعي بود ـ رأي منفي ندادن نماينده جمهوري اسلامي ايران به منزله دادن رأي مثبت است". در گزارش این سایت خبری هم چنین آمده که:"نكته قابل تأمل اينكه همين دان گيلرمن در نشست 10 / 8 / 84 مجمع عمومي شرايط تقديم و تصويب طرح ممنوعيت ترديد در هولوكاست را فراهم كرد كه در اينجا نيز با همراهي نماينده ايران، محمد جواد ظريف، مواجه شد. حال آنكه مالزي، اندونزي، مصر و ونزوئلا به اين قطعنامه رأي منفي داده بودند".
اگر چه محمد جواد ظریف هنوز نماینده جمهوری اسلامی در سازمان ملل است اما برخی کارشناسان می گویند که انتشار چنین اخباری در سایت ها و رسانه های نزدیک به دولت نشانه هایی از کنار گذاشتن او در هفته های آتی است و زمینه سازی برای تغییرات گسترده تری در سطح دیپلمات های جمهوری اسلامی است.

نوبت به دیپلمات ها رسید

اگر چه با روی کار آمدن جدید تغییرات وسیعی در مدیران داخلی کشور رخ داد، و بسیاری از نیروهای نظامی و اطلاعاتی در پست های اجرایی به کار گرفته شدند،اما این تغییرات هنوز در دستگاه دیپلماسی کشور آن گونه که راستگرایان تندرو طالبش هستند رخ نداده است.اظهارات چند ماه اخیر محمود احمدی نژاد را که برخلاف شعارهای انتخاباتیش مبنی بر عدالت گستری و رفع فقر در کشور،بر مسایل بین المللی متمرکز بوده اکنون برای جمهوری اسلامی هزینه های بسیاری به ارمغان آورده است.تا جایی که در روز های اخیر بسیاری از مقامات رسمی در اظهاراتی از مردم خواسته اند تا خود را برای تحریم های گسترده آماده کنند.برخی از کارشناسان می گویند احمدی نژاد و دولتش برای فرار از وعده های انتخاباتی به فرافکنی در عرصه خارجی رو آورده اند.با این حساب موج تازه تهاجم به دیپلمات های رسمی جمهوری اسلامی که از سوی خود دولت و رسانه های نزدیک به آن آغاز شده،بخش دیگری پازلی است که به تدریج شکل می گیرد تا بحران حکومت را به بحرانی برای ملت بدل کند.یکی از صاحب نظران می گوید:"در دنیا سابقه ندارد که دولتی دیپلمات های خود در چنین سطحی رابه خیانت متهم کند،اما این اتفاق بی نظر دارد برای دیپلمات های نظام رخ می دهد".او درباره علت چنین تهاجمی به دیپلمات ها را حاکمیت دو گانه در کشور دانسته و می گوید:"در ایران وزارت خارجه بیشتر نقش ستادی دارد و تصمیم ها در جای دیگری گرفته می شود.البته دولت های پیشین به این نکته توجه داشتند و اختلاف ها را علنی نمی کردند.اما در دولت جدید یک اتفاق دیگر افتاده و دولت از سیاست خارجی دارد به عنوان ابزاری برای فرار از وعده های داده شده بهره می گیرد.تنش زایی جزیی از سیاست دولت است تا بتواند فشارهای خارجی را دلیل نارسایی های داخلی عنوان کند.برای تحقق چنین سیاستی دولت نیاز به تغییرات وسیع در سطح دیپلمات ها دارد و می خواهد با به کار گرفتن نیروهایی که احتمالا سوابقی امنیتی و اطلاعاتی دارند خودش را برای استمرار درگیری با دنیا آماده کند".یکی دیگر از صاحب نظران درباره علت پرونده سازی رسانه ای و حتا قضایی برای دیپلمات ها می گوید:"شیرازه تصمیم گیری درحال از هم پاشیده شدن است.نمایندگان مجلس می گویند که در جریان سیاست خارجی نیستند.دیپلمات ها نمی توانند خودشان را با اظهارات رییس دولتی که هر روز حرف های غیر دیپلماتیک می زند،هماهنگ کنند،برای همین هم به خیانت متهم می شوند،و برایشان پرونده می سازند تا سکوت کنند و میزان هزینه ها ناشی از چنین اظهارالتی را افشا نکنند".
برخی دیگر از کارشناسان می گویند وقتی چندی پیش عبدالحلیم خدام دست به افشارگری بر علیه بشار اسد زد،دولتمردان ایرانی هم نگران شدند، و موج تازه ای برای تغییر هر چه سریع تر دیپلمات های رازدان را به راه انداخته اند.یکی از این کارشناسان می گوید:"فرض کنید که سیروس ناصری یا محمد جواد ظریف دهان باز کنند،و اسراری را که در سینه دارند علنی کنند آن وقت چه اتفاقی خواهد افتاد".به گفته این کارشناس برخی در صددند تا از پیش با پرونده سازی بر علیه دیپلمات هایی که دور از دست اند آنها را بی اعتبار کنند تا اتفاقی که در سوریه افتاد به هر شکلی برای جمهوری اسلامی تکرار نشود.
باران
دیروز رفته بودم پیاده روی،باران می اومد و برگ سوزنی درخت ها صاف وایستاده بودن و بر و بر منو نیگا می کردن.